تلگرام کلی انلاین موندم... حالا البته نمیگم چرا، چون میخونه، بعدا میاد میگه که نخیر اینطوری نیستو فلان و... فقط میگم ان بودم کلی، بعدا خودم هروقت بخونم میفهمم چی به چی شد...
شاید هفته ی بعد برم نمایشگاه کتاب تهران... این هفته اصلا حس رفتن ندارم... یکمم کار دارم... بمونه هفته ی بعد، بلکخ فرجی هم شد و گوشی شد خریدم...
با یکی از استادا حرف زدم امروز... نظرمو بهش گفتم نامحسوس، استاده هم قبول کرد که یکمی تغییر ایجاد کنه تو روشش... البته یه جوری گفتم که خودش اون نتیجه رو گرف... خیلی خوب شد :)
خسته ام... واقعا خسته ام... مسافرتو برا همین میخواستم، ذهنم باز بشه یکم... ولی الان نمیتونم... ببینم چی میشه...
شاید یه چیزایی درمورد خودم اضافه کردم اینجا... یه چی شبیه بیوگرافی... شایدم ننوشتم...
هی میان بهم میگن فلان شد و فلان کس فلان کرد و... ولی انگار نمیشنوم دیگه... برام مهم نیس...
تازه امروز یه چیزی فهمیدم... که من خسته میشم خیلی جدیدا... قبلا انقد حوصله داشتمو خستگی ناپذیر... الان خیلی سریع حوصلم سر میره... خسته میشم... چقد مسخره... :/
چی بگم... حرفی ندارم فعلا... زندگی رو ****... :/
پوههفففف....
دلم برا پرواز کردن و بال در اوردن تنگ شد یهو... :|